مادر روزت مبارک...
زهرا که گل سر سبد آل عباست
انوار خدایی زِ جمالش پیداست
در قدر و جلالتش چه گویم زین بِه
زهراست محمد و محمد زهراست
زهرا که گل سر سبد آل عباست
انوار خدایی زِ جمالش پیداست
در قدر و جلالتش چه گویم زین بِه
زهراست محمد و محمد زهراست
te mso 9]>
ا به مشهور نوزده نفر می باشند. حضرت احمد بن موسی(ع) و محمد بن موسی(ع) از یک مادر که ((ام احمد)) خوانده میشد متولد گردیدند. آرامگاه ایشان اکنون در شهر شیراز، میعادگاه عاشقان است .
شاید برای شما هم این سوال پیش بیاید که چرا به امامزاده احمدبن موسی(ع) شاهچراغ می گویند؟ روایتی در این باره که در کتابی تاریخی نقل شده است را در اینجا نقل می کنیم.
«تا زمان امیر عضدالدوله دیلمی کسی از مدفن حضرت احمد ابن موسی (ع) اطلاعی نداشت و آنچه روی قبر را پوشانده بود تل گلی بیش به نظر نمی رسید که در اطراف آن،خانه های متعدد ساخته و مسکن اهالی بود. از جمله پیرزنی در پایین آن تل، خانه ای گلی داشت و در هر شب جمعه، ثلث آخر شب می دید چراغی در نهایت روشنایی در بالای تل خاک می درخشد و تا طلوع صبح روشن است، چند شب جمعه مراقب می بود،روشنایی چراغ به همین کیفیت ادامه داشت با خود اندیشید شاید در این مکان،مقبره یکی از امامزادگان یا اولیاء الله باشد،بهتر آن است که امیر عضدالدوله را بر این امر آگاه نمایم،هنگام روز پیرزن به همین قصد به سرای امیر عضدالدوله دیلمی رفت و کیفیت آنچه را دیده بود به عرض رسانید.امیر و حاضرین از بیانش در تعجب شدند.درباریان که این موضوع را باور نکرده بودند، هر کدام به سلیقه خود چیزی بیان کردند.اما امیر که مردی روشن ضمیر بود و باطنی پاک و خالی از غرض داشت فرمود:اولین شب جمعه شخصا به خانه پیرزن می روم تا از موضوع آگاه شوم.چون شب جمعه فرا رسید شاه به خانه پیرزن آمده و دور از خدم و حشم آنجا خوابید و پیرزن را فرمود هر وقت چراغ روشن گردید مرا بیدار کن .چون ثلث آخر شب شد پیرزن بر حسب معمول روشنایی پرنوری قوی تر از دیگر شب های جمعه مشاهده کرد و از شدت شعفی که به وی دست داده بود بر بالین امیر عضدالدوله آمده و بی اختیار سه مرتبه فریاد زد: « شاه! چراغ».واز آن به بعد به شاه چراغ معروف گردید.»
( کتاب قیام سادات علوی،علی اکبر تشید، صفحه 192).
سيد علي اندرزگو در سال 1316ش. در يكي از محلات جنوب تهران ديده به جهان گشود. پس از طي تحصيلات ابتدايي به دليل تهيدستي خانواده به ناچار ترك تحصيل كرد و در كنار برادرش سيد حسن كه در بازار تهران نجاري داشت، مشغول به كار شد. وي حدود ده سال در اين شغل ماند. با وارد شدن به شاخة نظامي هيئتهاي موتلفه اسلامي از شغل خود دست كشيد و تا پايان عمر مهمترين كار او مبارزه و فعاليت براي سرنگوني رژيم پهلوي بود.
از جمله اقدامات مهمي كه پس از تبعيد امام خميني(ره) توسط اندرزگو، حاج صادق اماني، صفار هرندي، نيك نژاد و بخارايي صورت گرفت، اعدام انقلابي منصور بود. پس از انجام اين عمليات، نيك نژاد، صفار هرندي و اماني دستگير و اعدام شدند و اندرزگو تحت تعقيب قرار گرفت. اندرزگو به عراق رفت و پس از چند ماه به ايران بازگشت و با نام مستعار شيخ عباس تهراني در حوزة علميه قم مشغول به تحصيل شد و همچنان به فعاليتهاي مبارزاتي خود ادامه داد اما حساسيت ساواك به كارهاي وي باعث شد كه به حوزة علمية چيذر در تهران برود و به صورت پنهاني به مبارزات خود ادامه دهد. در آنجا نيز شناسايي و فشارهاي ساواك موجب شد كه راهي مشهد شود و در آنجا با نام مستعار سيد حسين حسيني در كنار تحصيل علم به مبارزه ادامه دهد.
اندرزگو براي گسترش فعاليت¬هايش به لبنان سفر كرد و به كمك جلال¬الدين فارسي، مقدمات آموزش نيروهاي مذهبي را در سازمان الفتح مهيا كرد. سرانجام پيگردهاي بيشمار ساواك جواب داد و اندرزگو مورد شناسايي قرار گرفت و در سال 1357 به شهادت رسيد.
كتاب «سردار سرفراز، شهيد حجت الاسلام و المسلمين سيد علي اندرزگو» هشتمين كتاب از سري كتابهاي ياران امام به روايت اسناد ساواك است كه مركز بررسي اسناد تاريخي به منظور معرفي زندگي مبارزاتي رجال و شخصيتهاي فعال در انقلاب اسلامي، چاپ و منتشر كرده است.
كتاب حاضر شامل دو بخش مقدمه يا مدخل پژوهشي و اسناد است.
در مقدمه يا مدخل پزوهشي، ابتدا شمهاي از زندگي و مبارزات سيد علي اندرزگو به صورت مختصر بيان شده و در بخش دوم كتاب نيز اسناد زندگي مبارزاتي وي از تاريخ 1/11/43 تا 21/11/1357 در 499 صفحه ارائه گرديده است. همچنين تعدادي تصوير نيز در پايان كتاب آمده است.
كتاب «سردارسرفراز، شهيد حجت الاسلام و المسلمين سيد علي اندرزگو» توسط مركز بررسي اسناد تاريخي وزارت اطلاعات و در 524 صفحه در سال1377 به چاپ رسيده است.